گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد سی ام
سوره اِخلاص




بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ
بگو خداوندیکتا و یگانهاست .
در شب » : بگو) در اینجا این است که این حقیقت را اظهار کن. در حدیثی از امیرمؤمنان علی میخوانیم که فرمود ) « قُلْ » معنی
» : جنگ بدر"، خضر "را در خواب دیدم ، از او خواستم چیزي به من یاد دهدکه به کمک آن بر دشمنان پیروز شوم ، گفت : بگو
یا عَلِیُّ ! » : هنگامیکه صبح شد، جریان را خدمت رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله عرض کردم ، فرمود . « یا هُوَ ، یا مَنْ لا هُوَ اِلاّ هُوَ
(1) .« ... لاعْظَمَ : اي علی ! اسم اعظم به تو تعلیم شده سپس این جمله ورد زبان من در جنگ بدر بود 􀂗 عُلِّمْتَ الاِْسْمَ ا
. جلد 3 ، صفحه 222 ، « بحار الانوار » -1
360 ) سوره اِخلاص )
اسم خاص براي خداوند است و مفهوم سخن امام این است که در همین یک کلمه به تمام صفات جمال و جلال او اشاره « اَللّه »
شده و به همین جهت اسم اعظم الهی نامیده شده است . این نام جز بر خدا اطلاق نمیشود ، درحالیکه نامهاي دیگر خداوند
معمولًا اشاره به یکی از صفات جمال و جلال اوست مانند عالم و خالق و رازق و غالبا به غیر او نیز اطلاق میشود ( مانند رحیم و
در قرآن مجید تکرار شده و هیچ اسمی از اسماء مقدس او این اندازه « هزاربار » کریم و عالم و قادر و ... ) . این نام مقدس قریب
در قرآن نیامده است ، نامی است که قلب را روشن میکند ، به انسان نیرو و آرامش میبخشد و او را در جهانی از نور و صفا
را به یک معنی تفسیر کردهاند و ذاتی « واحد » و « اَحد » است ولذا بعضی « وحدت » از همان ماده « اَحَد » مستغرق میسازد . واژه
است که از هر نظر بینظیر است . خداوند ، احد و واحد است و یگانه و یکتاست نه به معنی واحد عددي ، یا نوعی و جنسی ، بلکه
به معنی وحدت ذاتی و به عبارت روشنتر وحدانیت او به معنی عدم وجود مثل و مانند و شبیه و نظیر براي او است . دلیل این سخن
نیز روشن است ؛ او ذاتی است بینهایت از هرجهت و مسلم است که دو ذات بینهایت از هر جهت ، غیر قابل تصور است ، چون
اگر دو ذات شد ، هر دو محدود میشود ، این کمالات آن را ندارد و آن کمالات این را ( دقت کنید ) .
( جزء سیام ( 361
2 اَللّهُ الصَّمَدُ
صفحه 126 از 137
خداوندي است که همه نیازمندان قصد او میکنند .
دراصل بهمعنی شخص بزرگی است که همه نیازمندان به سوي او میروند و از هرنظر پر و کامل است و ظاهرابقیه معانی و « صَمَد »
،« صَمَد » ؛ پنج معنی را ذکر کردهاند ، « صَمَد » تفاسیر دیگريکه براي آن ذکر شده، به همین ریشه بازمیگردد . امام حسین براي
وجودي است که همتاندارد. ،« صَمَد » . ذاتی است دائم، ازلی و جاودانی ،« صَمَد » . کسی است که در منتهاي سیادت و آقایی است
،« صَمَد »
362 ) سوره اِخلاص )
» : کسی است که نمیخوابد. ( 1) از امام علی بن الحسین نقل شده که فرمودند ،« صَمَد » . کسیاست که نمیخورد و نمیآشامد
2) در حدیثی آمده است ) . « صَمَد کسی است که شریک ندارد و حفظ چیزي براي او مشکل نیست و چیزي از او مخفی نمیماند
بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ، » : سؤالکردند، امام در پاسخ آنها فرمود « صمد » نامهاي بهمحضر امامحسین نوشتند و ازمعنی « بصره » که اهل
اما بعد درقرآن مجادلهوگفتگو بدون آگاهی نکنید چراکه من از جدّم رسولاللّه شنیدم میفرمود : هر کس بدون علم سخن بگوید
، باید در محلی از آتش که براي او تعیین شده ، جاي گیرد، خداوند خودش" صمد "را تفسیر نموده است : لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ
یَکُنْ لَهُ کُفُوا اَحَدٌ ... : نزاده و زاده هم نشده و است و اَحدي هم مانند او نیست ، ... آري خداوند" صمد ، "کسی است که از چیزي
بوجود نیامده و در چیزي وجود ندارد و بر چیزي قرار نگرفته ، آفریننده اشیاء و خالق آنها است ، همهچیز را به قدرتش بوجود
آورده ، آنچه را براي فنا آفریده، بهارادهاش ازهم متلاشی میشود و آنچه را برايبقا خلق کرده، بهعلمش باقی میماند،
(1). «... ایناستخداوندصمد
. جلد 3 ، صفحه 223 ، « بحار الانوار » -1
. جلد 3 ، صفحه 223 ، « بحار الانوار » -2
( جزء سیام ( 363
3 لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ
نزاده و زاده نشده است .
معنی وسیعتري دارد و هرگونه خروج اشیاء مادي و لطیف « لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ » در آیه « یُولَد » از بعضی روایات استفاده میشود که
را از او و یا خروج آن ذات مقدس از اشیاء مادي و لطیف دیگر را نفی میکند . چنانکه در همان نامهاي که امام حسین در پاسخ
لَمْ یَلِدْ " یعنی چیزي از او خارج نشد ، نه اشیاء مادي » : " مرقوم فرمود ، این آیه چنین تفسیر شده « صمد » اهل بصره در تفسیر
مانند فرزند و سایر اشیایی که از مخلوقین خارج میشوند ( مانند شیر از پستان مادر ) و نه
. جلد 10 ، صفحه 565 ،« مجمعالبیان » -1
364 ) سوره اِخلاص )
چیز لطیف مانند نفس و نه عوارض گوناگون مانند خواب و خیال و اندوه و حزن و خوشحالی و خنده و گریه و خوف و رجاء و
شوق و ملامت و گرسنگی و سیري ، خداوند برتر از این است که چیزي از او خارج شود و نیز خداوند برتر از آن است که او متولد
از شیء مادي و لطیف گردد ... مانند خارج شدن موجود زندهاي از موجود دیگر و گیاه از زمین و آب از چشمه و میوه از درختان
و خارج شدن اشیاء لطیف ازمنابعش، مانند دیدناز چشم و شنیدن از گوش و استشمام از بینی و چشیدن از دهان و سخن از
(1) . « زبان و معرفت و تشخیص از دل و جرقه آتش از سنگ
4 وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا اَحَدٌ
و براي او هرگز شبیه و ما نبوده است .
صفحه 127 از 137
در اصل به معنی همطراز در مقام و منزلت و قدر است و سپس به هرگونه شبیه و مانند اطلاق میشده است . مطابق این آیه « کُفْوْ »
تمام
. جلد 3 ، صفحه 224 ، « بحار الانوار » -1
( جزء سیام ( 365
عوارض مخلوقین و صفات موجودات و هرگونه نقص و محدودیت از ذات پاك او منتفی است ، این همان توحید ذاتی و صفاتی
است ، در مقابل توحید عددي و نوعی که در آغاز تفسیر این سوره به آن اشاره شد . او نه شبیهی در ذات دارد ، نه مانندي در
او کسی را » : صفات و نه مثلی در افعال و از هر نظر بینظیر و بیمانند است . امام علی در یکی از خطبههاي نهجالبلاغه میفرماید
نزاده است که خود نیز مولود باشد و از کسی زاده نشد تا محدود گردد، ... مانندي ندارد تا با او همتا گردد و شبیهی براي او تصور
و این تفسیر جالبی است که عالیترین دقایق توحید را بازگو میکند ( سَلامُ اللّهِ عَلَیْکَ . « نمیشود تا با او مساوي باشد
یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ ) .
پایان سوره اِخلاص
366 ) سوره اِخلاص )
سوره فَلَق
پناه میبرم به پروردگار سپیدهدم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ
بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح .
بر وزن خلق ) در اصل بهمعنی شکافتن چیزي و جداکردن بعضیاز بعضی دیگراست و از ) « فَلْق » بر وزن شفق ) از ماده ) « فَلَق »
« فجر » آنجا که بههنگام دمیدن سپیدهصبح پرده سیاه شب میشکافد ، این واژه به معنی" طلوع صبح"به کار رفته ، همانگونه که
نیز به همین مناسبت بر" طلوع صبح "اطلاق میشود . بعضی آن را به معنی همه موالید و تمام موجودات زنده اعم از انسان و
حیوان و گیاه میدانند ، چراکه تولد این موجودات که باشکافتن دانه و تخم ومانند آن صورت میگیرد، از عجیبترین مراحل
وجود آنها است و در حقیقت هنگام
( جزء سیام ( 367
اِنَّ اللّهَ » : تولد جهش عظیمی در آن موجود رخ میدهد و از جهانی به جهان دیگري گاممینهد . در آیه 95 سوره انعام میخوانیم
فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوي یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الحَیِّ : خداوند شکافنده دانه و هسته است، زندهرا ازمرده خارج
رااز این گستردهتر گرفتهاندو آن را به هرگونه آفرینش و خلقت اطلاق « فلق » بعضی نیز مفهوم .« میسازد و مردهرا از زنده
کردهاند ، چراکه با آفرینش هر موجود پرده عدم شکافته میشود و نور وجود آشکار میگردد . هریک از این معانی سه گانه (
طلوع صبح تولد موجودات زنده آفرینش هر موجود ) پدیدهاي است عجیب که دلیل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن
است و توصیف خداوند به این وصف داراي مفهوم و محتواي عمیقی است .
2 مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ
صفحه 128 از 137
از شرّ تمامآنچه آفریدهاست .
مفهوم این آیه ، این نیست که آفرینش الهی در ذات خود شرّي
368 ) سوره فَلَق )
اَلَّذي اَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ : همان » : دارد ، چراکه آفرینش همان ایجاد است و ایجاد و وجود ، خیر محض است ، قرآن میگوید
7 / الم سجده ) . بلکه شر ، هنگامی پیدامیشود که مخلوقاتاز قوانین آفرینش منحرف ) « خدایی که هرچه را آفرید ، نیکو آفرید
شوند و از مسیر تعیین شده جدا گردند، مثلًا نیش و دندان برنده حیوانات یک حربه دفاعی براي آنها است که در برابر دشمنانشان
به کار میبرند همانند سلاحی که ما در مقابل دشمن از آن استفاده میکنیم ، اگر این سلاح بهجا بهکار رود ، خیر است ولی اگر
نابهجا و در برابر دوست مصرف گردد ، شر است . ازطرفی بسیارياز امور است که ما در ظاهر آنهارا شر حساب میکنیم ولی در
باطن خیر است مانند حوادث و بلاهاي بیدارگر و هشداردهنده که انسان را از خواب غفلت بیدار ساخته و متوجه خدا میکند که
اینها مسلما شر نیست .
3 وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ اِذا وَقَبَ
و از شرّ هر موجود مزاحمی هنگامی که وارد میشود .
( جزء سیام ( 369
به معنی شدت ظلمت شب است که در همان نیمه شب « مفردات » در « راغب » بر وزن شفق ) به گفته ) « غسق » از ماده « غاسِق »
. « اِلی غَسَقِ اللَّیْلِ » : حاصلمیشود و لذا قرآنمجید به هنگام اشاره به پایان وقت نماز مغرب میفرماید
در آیه مورد بحث یا" فرد مهاجم "است ، یا" هر موجود شرور "که از تاریکی شب براي حمله کردن « غاسق » بنابراین معنی
استفاده میکند ، زیرا نه فقط حیوانات درنده و گزنده شب هنگام از لانهها بیرون میآیند و زیان میرسانند ، بلکه افراد شرور و
بر وزن ) « وقب » بر وزن شفق ) از ماده ) « وَقَب » . ناپاك و پلید نیز غالبا از تاریکی شب براي مقاصد سوء خود استفاده میکنند
نقب ) به معنی حفره و گودال است ، سپس فعل آن به معنی ورود در گودال به کار رفته ، گویی موجودات شرور و زیانآور از
تاریکی شب استفاده کرده و با ایجاد حفرههاي زیانبار براي تحقق بخشیدن به مقاصد پلید خود اقدام میکنند ، یا اینکه این تعبیر
است . « نفوذ کردن » اشاره به
370 ) سوره فَلَق )
4 وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ
و از شرّ آنها که در گرهها میدمند (و هر تصمیمی را سست میکنند) .
بر وزن حبس ) دراصل بهمعنی ریختن مقدار کمیاز آب دهان است و از آنجا که این کار با دمیدن ) « نَفْث » از ماده « نَفّاثات »
را به معنی" زنان ساحره" « نَفّاثات » به معنی" نفخ ( "دمیدن ) نیز آمده است . ولی بسیاري از مفسران « نفث » ، انجام میگیرد
میباشد ) آنها اورادي را میخواندند و در « نفث » صیغه مبالغه از « نفاثۀ » تفسیر کردهاند ( نفاثات جمع مؤنث است و مفرد آن
گرههایی میدمیدند و به این وسیله سحر میکردند ولی جمعی از مفسران آن را اشاره به" زنان وسوسهگر "میدانند که پیدرپی
در گوش مردان ، مخصوصا همسران خود ، مطالبی را فرومیخوانند تا عزم آهنین آنها را در انجام کارهاي مثبت سست کنند و
وسوسههاي اینگونه زنان در طول تاریخ چه حوادث مرگباري که به بارنیاورده و چه آتشها که برنیفروخته و چه عزمهاي استواري
را به" نفوس شریره "و یا" جماعتهاي وسوسهگر "که با تبلیغات مستمر خود « نفّاثات » را که سست نساخته است . بعضی نیز
گرههاي تصمیمها را سست میسازند ، تفسیر نمودهاند .
( جزء سیام ( 371
صفحه 129 از 137
بعید نیست که آیه مفهوم عام و جامعی داشته باشد که همه اینها را شامل شود حتی سخنان سخنچینها و نمّامان که
کانونهاي محبت را سست و ویران میسازند .
سِحر از دیدگاه اسلام
بحثهاي مفصلی درباره حقیقت سحر در زمانهاي گذشته و امروز و « بقره » در جلد اول تفسیر نمونه ذیل آیه 102 و 103 سوره
حکم سحر از نظر اسلام و چگونگی تأثیر آن بحثهاي مشروحی به شرح زیر آمده است. در این مورد فقهاي اسلام همه میگویند
یادگرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگري حرام است . در این قسمت احادیثی از پیشوایانبزرگ اسلامرسیده است که در
مَنْ تَعَلَّمَ شَیْئا مِنَ السِّحرِ » : کتابهاي معتبر ما نقل گردیده ، از جمله اینکه : علی میفرماید
372 ) سوره فَلَق )
قَلیلًا اَوْ کَثیرا فَقَدْ کَفَرَ وَ کانَ آخِرُ عَهْدِهِ بِرَبِّهِ ... : کسیکه سحر بیاموزد ، کم یا زیاد ، کافر شده است و رابطه او با خداوند به کلی
1) اما اگر یاد گرفتن آن به منظور ابطال سحر ساحران باشد ، اشکالی ندارد ، بلکه گاهی به عنوان واجب کفایی ) .« ... قطع میشود
باید عدهاي سحر بیاموزند تا اگر مدعی دروغگویی خواست از این طریق مردم را اغفال یا گمراه کند ، سحر و جادوي او را ابطال
نمایند و دروغ مدعی را فاش سازند . شاهد این سخنکه اگر سحر براي ابطال سحر و حل و گشودن آن باشد، بیمانع است ،
حدیثی است که از امام صادق نقل شده ، در این حدیث میخوانیم : یکی از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد
حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد میگرفتم، خرج زندگی من نیز از » : میگرفت ، خدمت امام صادق رسید و عرض کرد
همین راه تأمین میشدو با همان درآمد، حج خانه خدا را
. بابُ 25 مِنْ اَبْوابِ مایُکْتَسَبُ بِهِ ، حدیث 7 ، « وسائل الشیعه » -1
( جزء سیام ( 373
عقده سحر را » : امام صادق در پاسخ فرمود ؟« انجام دادهام ولی اکنون آن را ترك و توبه کردهام ، آیا براي من راه نجاتی وجود دارد
(1) .« بگشا، ولی گره جادوگري مزن
از این حدیث استفاده میشود که براي گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بیاشکال است .
سِحْر در عصر ما
امروز یک سلسله علوم وجود دارد که در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامههاي خود را عملی میساختند : 1 استفاده از
خواص ناشناخته فیزیکی و شیمیایی اجسام ، چنانکه قبلًا نیز اشاره کردیم ، همانطور که در داستان ساحران زمان موسی آمده که
آنها با استفاده از خواص فیزیکی و شیمیایی مانند جیوه و ترکیبات آن
. بابُ 25 مِنْ اَبْوابِ مایُکْتَسَبُ بِهِ ، حدیث 1 ، « وسائل الشیعه » -1
374 ) سوره فَلَق )
توانستند چیزهایی به شکل مار بسازند و به حرکت درآوردند . البته استفاده از خواص فیزیکی و شیمیایی اجسام هرگز ممنوع نیست
، بلکه باید هرچه بیشتر از آنها آگاه شد و در زندگی از آن استفاده کرد ، ولی اگر از خواصّ مرموز آنها براي اغفال و فریب مردم
ناآگاه استفاده شود و به راههاي غلطی سوق داده شوند، یکی از مصادیق سحر محسوب میشود ( دقت کنید ). 2 استفاده از
خواب مغناطیسی ، هیپنوتیزم و مانیهتیزم و تله پاتی، ( انتقال افکار از فاصله دور ) . البته این علوم نیز از علوم مثبتی است که میتواند
در بسیاري از شؤون زندگیمورد بهرهبرداري صحیح قرارگیرد، ولی ساحران از آن سوء استفاده میکردند و براي اغفال و فریب
صفحه 130 از 137
مردم آنها را به کار میگرفتند . اگر امروز هم کسی از آنها چنین استفادهاي را در برابر مردم بیخبر کند ، سحر محسوب خواهد
شد. کوتاه سخن اینکه سحر معنی وسیعی دارد که همه آنچه در اینجا گفتیم و در سابق اشاره شد نیز دربرمیگیرد. این نکته نیز به
ثبوت رسیده است که نیروي اراده انسان ، قدرت فراوانی دارد و
( جزء سیام ( 375
هنگامیکه در پرتو ریاضتهاي نفسانی قويتر شود ، کارش به جایی میرسد که در موجودات محیط خود تأثیر میگذارد ،
همانگونه که مرتاضان بر اثر ریاضت اقدام بهکارهاي خارقالعاده میکنند. این نیز قابل توجه است که ریاضتها گاهی مشروع
است و گاهی نامشروع، ریاضتهاي مشروع ، در نفوس پاك نیروي سازنده ایجاد میکند و ریاضتهاي نامشروع ، نیروي شیطانی
و هر دو ممکن است منشأ خارق عادات گردد که در اولی مثبت و سازنده و در دومی مخرب است .
5 وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَدَ
و از شر هر حسودي هنگامیکه حسد میورزد .
این آیه نشان میدهد که حسد از بدترین و زشتترین صفات رذیله است ، چراکه قرآن آن را در ردیف کارهاي حیوانات
درنده و مارهاي گزنده و شیاطین وسوسهگر قرار داده است .
مهمترین منابع شرّ و فساد
در آغاز این سوره به پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دستور میدهد که از شرّ
376 ) سوره فَلَق )
تمام مخلوقات شرور به خدا پناه برد ، سپس در توضیح آن اشاره به سهگونه شر میکند ؛ شرّ مهاجمین تاریکدل که از تاریکیها
استفاده میکنند و حملهور میشوند . شرّ وسوسهگرانی که باسخنان و تبلیغات سوء خود ، ارادهها ، ایمانها ، عقیدهها ، محبتها و
پیوندها را سست میکنند . و شرّ حسودان . از این مطالب ، چنین استفاده میشود که عمده شرور و آفات از همینجا سرچشمه
میگیرد و مهمترین منابع شرّ و فساد ، این سه منبع است و این بسیار پرمعنی و قابل تأمل میباشد .
شرّ حسودان
حسد ، یک خوي زشت شیطانیاست که براثر عوامل مختلف مانند ضعف ایمان و تنگنظري و بخل در وجود انسان پیدامیشود و
بهمعنی درخواست و آرزوي زوالنعمت ازدیگري است . حسد ، سرچشمه بسیاري از گناهان کبیره است. حسد ، همانگونه که در
اِنَّ » : روایات وارد شده است ، ایمان انسان را میخورد و از بین میبرد همانگونه که آتش، هیزم را. چنانکه امام باقر میفرماید
آفَۀُالدّینِ الْحَسَدُ وَ العُجْبُ وَ الْفَخْرُ: » : 1) در حدیث دیگري ازامام صادق آمده است ) . « الْحَسَدَ لَیَأْکُلُ الاْیمانَ کَما تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ
. « آفتدین" حسد "و" خودبزرگبینی "و" تفاخر "است
( جزء سیام ( 377
2) این به خاطر آن است که حسود در واقع معترض به حکمت خدا است که چرا به افرادي نعمت بخشیده و مشمول عنایت خود )
کار حسود ممکن . « اَمْ یَحْسُدوُنَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْ لِهِ » : قرار داده است ؟ همانگونه که در آیه 54 نساء میخوانیم
است به جایی رسدکه حتی براي زوال نعمت از شخص محسود خودرا به آب و آتش زند و نابود کند ، چنانکه نمونهاش در
نسبت به « قابیل » داستانها و تواریخ زیاد است . در نکوهش حسد همین بس که نخستین قتلی که در جهان واقع شد ، از ناحیه
همیشه یکی از موانع راه انبیا و اولیا بودهاند و لذا قرآن مجید بهپیامبر « حسودان » . بود « حسد » بر اثر انگیزه « هابیل » برادرش
صفحه 131 از 137
صلیاللهعلیهوآله دستورمیدهدکهاز شرّحاسدان بهخدا و ربّ فلق پناهبَرَد . پایان سوره فَلَق
. جلد 73 ، صفحه 237 ، « بحار الانوار » -1
. جلد 73 ، صفحه 248 ، « بحار الانوار » -2
378 ) سوره فَلَق )
( جزء سیام ( 379
سوره ناس
پناه میبرم به پروردگار مردم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ
بگو پناه میبرم به پروردگار مردم.
2 مَلِکِ النّاسِ
به مالک و حاکم مردم.
3 اِلهِ النّاسِ
به خدا و معبود مردم.
در این سوره روي سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند ( ربوبیت و مالکیت و الوهیت ) تکیه شده است که همه آنها ارتباط
مستقیمی با تربیت انسان و نجات او از چنگال وسوسهگران دارد . البته منظوراز پناهبردن به خدا این نیست که انسان تنها با زبان این
جمله را بگوید ،
380 ) سوره ناس )
بلکه باید با فکر و عقیده و عمل نیز خود را در پناه خدا قرار دهد ، از راههاي شیطانی ، برنامههاي شیطانی ، افکار و تبلیغات شیطانی
، مجالس و محافل شیطانی ، خود را کنار کشد و در مسیر افکار و تبلیغات رحمانی جاي دهد وگرنه انسانیکه خود را در معرض
اعتراف ، « ربِّ النّاسِ » طوفان آن وسوسهها عملًا قرارداده ، تنها با خواندن این سوره و گفتن این الفاظ بهجایی نمیرسد . با گفتن
خود را ملک او میداند و بنده سریر ، « مَلِکِ النّاسِ » به ربوبیت پروردگار میکند و خود را تحت تربیت او قرار میدهد . با گفتن
در طریق عبودیت او گام مینهد و از عبادت غیر او پرهیز میکند، بدون شک کسی که به « اِلهِ النّاسِ » فرمانش میشود . و با گفتن
این صفات سهگانه مؤمن باشدو خود را با هر سه هماهنگ سازد ، از شرّ وسوسهگران در امان خواهد بود .
در حقیقت این اوصاف سه گانه درس مهم تربیتی، سه برنامه پیشگیري و سه وسیله نجات از شرّ وسوسهگران است و
انسان را در مقابل آنها بیمه میکند .
( جزء سیام ( 381
4 مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ
از شرّ وسواس خنّاس .
5 اَلَّذي یُوَسْوِسُ فیصُدوُرِالنّاسِ
صفحه 132 از 137
کهدرسینههايانسانهاوسوسهمیکند.
6 مِنَالْجِنَّۀِ وَ النّاسِ
خواه از جن باشد یا از انسان .
در اصل صداي آهستهاي است که از به هم خوردن زینتآلات برمیخیزد . سپس « مفردات » در « راغب » به گفته « وَسْواس » واژه
به هر صداي آهسته گفته شدهو بعداز آن به خطورات و افکار بد و نامطلوبی که در دل و جان انسان پیدا میشود و شبیه صداي
آهستهاياست که در گوش فرومیخوانند ، اطلاق گردیده است .
» . وسوسهگر ) نیز میآید و در آیه مورد بحث به همین معنی است ) « فاعل » معنی مصدري دارد ولی گاهی بهمعنی « وسواس »
بر وزن خسوف ) بهمعنی ) « خُنوس » صیغه مبالغه ازماده « خَنّاس
382 ) سوره ناس )
"جمع شدن و عقب رفتن "است، این بهخاطر آن است که شیاطین هنگامیکه نام خدا بردهمیشود ، عقبنشینی میکنند و از آنجا
بگو مناز شرّ » : که این امر غالبا با پنهان شدن توأم است ، این واژه به معنی " اختفاء "نیز آمده است . لذا مفهوم آیات چنیناست
. « وسوسهگر شیطان صفتی که از نام خدا میگریزد و پنهان میگردد ، به خدا پناه میبرم
برنامههاي خودرا با مخفیکاري میآمیزند و گاه چنان در گوش جان انسان میدمند که انسان باور میکند فکر ، « شیاطین » اصولًا
فکر خود او است و از درون جانش جوشیده و همین باعث اغوا و گمراهی او میشود . کار شیطان ، تزیین است و مخفیکردن
باطل در لعابی از حق و دروغ در پوستهاي از راست و گناه در لباس عبادت و گمراهی در پوشش هدایت . خلاصه هم خودشان
مخفی هستندو هم برنامههایشان پنهان است و این هشداري است به همه رهروان راه حق که منتظر نباشند شیاطینرا در چهره و
قیافهاصلی ببینند ، یا برنامههایشان را در
( جزء سیام ( 383
شکلانحرافی مشاهده کنند ، هرگز چنین نیست ، آنها وسواس خنّاسند و کارشان حقهودروغ و نیرنگ و ریاکاري و
صریح و » نیامیزند و اگر آنها « حق » را با « باطل » ظاهر شوند ، اگر آنها « چهره اصلی » ظاهرسازيومخفیکردن حق. اگر آنها در
آنها همیشه . « لَمْ یَخَفْ عَلَی الْمُرْتادینَ : مطلب بر پویندگان راه خدا مخفی نمیشود » : سخن بگویند ، به گفته علی « صاف
و به همآمیزندتا بر مردممسلط شوندچنان که امیر مؤمنان در ادامه همین سخن « آن » میگیرندو قسمتی از « این » قسمتی از
(1) . « فَهُنالِکَ یَسْتَوْلَی الشَّیْطانُ عَلی اَوْلِیائِهِ » : میفرماید
سینهها )، نیز تأکیدي بر این معنی میباشد . اینها ) « صُدور » و لفظ « وسوسه » و انتخابلفظ « اَلَّذي یُوَسْوِسُ فی صُدوُرِ النّاس » تعبیر
تنها در میان یک گروه و « وسواسان خنّاس » هشدار میدهد که « مِنَ الْجِنَّۀِ وَ النّاس » همهاز یکسو ، ازسوي دیگر جمله
. خطبه 50 ، « نهجالبلاغه » -1
384 ) سوره ناس )
یک جماعت و در یک قشر و یک لباس نیستند ، در میان جن و انس پراکندهاند و در هر لباس و هر جماعتی یافت میشوند ، باید
مراقب همه آنها بود و باید از شر همه آنها به خدا پناه برد . دوستان ناباب ، همنشینهاي منحرف ، پیشوایان گمراه و ظالم ،
کارگزاران جبّاران و طاغوتیان ، نویسندگان و گویندگان فاسد ، مکتبهاي الحادي و التقاطی ظاهر فریب ، وسایل ارتباط جمعی
واردند که انسان باید از شرّ آنها به خدا پناه برد . « وسواس خنّاس » وسوسهگر ، همه اینها و غیر اینها در مفهوم گسترده
چرا به خدا پناه میبریم ؟
صفحه 133 از 137
» هر لحظه امکان انحراف براي انسان وجود دارد و اصولاً وقتی خداوند به پیامبرش صلیاللهعلیهوآله دستور میدهد که از شرّ
به خدا پناه ببرد ، دلیل بر امکان گرفتار شدن دیگران در دام خنّاسان و وسوسهگران است . با اینکه پیغمبر اکرم « وسواس خنّاس
صلیاللهعلیهوآله به لطف الهی و با امدادهاي غیبی و سپردن خویشتن به خدا از هرگونه انحراف بیمه شده
( جزء سیام ( 385
بود ، ولی با این حال آیات را میخواند و از شرّ وسواسان خنّاس به او پناه میبرد ، با این حال تکلیف دیگران روشن است . اما نباید
مأیوس شد ، چراکه در مقابل این وسوسهگران مخرّب ، فرشتگان آسمان به یاري بندگان مؤمن و رهروان راه حق میآیند ، آري
اِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ » : مؤمنان تنها نیستند ، فرشتگان برآنها نازل میشوند و آنها را کمک میکنند
30 / فُصِّلَت ) . ) « الْمَلائِکَۀُ
ولی بههرحال هرگز نباید مغرور شد و خود را بینیاز از موعظه و پند و تذکر و امدادهاي الهی دانست، باید همیشه بهاو پناه برد ،
هر مؤمنی ، قلبش دو گوش دارد ؛ » : همیشه بیدار بود و همیشه هشیار . در روایتی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
گوشیکه فرشته در آن میدمد و گوشی که وسواس خنّاس در آن میدمد، خداوند مؤمن را بهوسیله فرشته تأیید میکند و این
(1) .« معنی آیه است
. جلد 10 ، صفحه 571 ، « مجمع البیان » -1
386 ) سوره ناس )
پایان سوره ناس
پایان جزء سیام
( جزء سیام ( 387
درباره